
رمان غرور و درد پارت ۴
خببب طبق قولم پارت چهارم رو هم گذاشتم بخون و لذت ببر💞☺️
لایک و کامنت یادت نره💞♥️
راستی شما هم با شانلی که در مورد زنا نظر داد موافقید؟تو کامنت بهم بگید☺️💗
خانوما از خودتون دفاع کنید💞❤️🔥✊
تو چشماش نگاه کردم
نمی دانم تو چشمام چی دید
که اروم دستمو ول کرد
و نگاهشو کشید
یه طرفعه دیگه که
یکی دیگشون که
درشت تر از بقیه بود گفت
*علی چی شد.... بیارش دیگه
که یکی دیگشون اومد سمتم
دستمو گرفتو خواست بکشه منو که
دستشو پیچوندم
و خم کردم پشت کمرش که
صداش در اومد
*ای ای ایییییییی ول کن اییی ترو خدا ول کن اون بی صاحابو
با صدای یخی زیر گوشش گفتم
+بگو غلط کردم دست زدم
و بیشتر دستشو خم کردم که
صداش در اومد
رفیقاش اومدن کمک کنند
که جوری نگاهشان کردم که
یه قدم رفتن عقب
وزیر گوشش دو پچ زدم
+بگو غلط کردم وگرنه مطمعن باش دیگه نیازی نیست ماهی یه بار به خانواده مردت تو قبرستون سر بزنی خودم مستقیم میفرستم اونجا
با ترس و لرز بلند گفت
*گوههههه خوردمممم عننن خوردمممم توروخدا ولم کننن دیگه از این گوه ها نمی خوردمممم
سریع پرتش کردم
و با خونسردی که
3سال شده حالت عادیم گفتم
+امیدوارم درس امروز یادت نره
یکی از پوزخند های معروف مو
زدم و رو گرفتم
و با قدم های محکم
به راهم ادامه دادم
بدم میاد از آدمایی که
ما زنارو ضعیف میبینن
درسته قدیما مارو ضعیفه صدا میکردن
اما از نظر من که منظورشون ظریف بودنمونه😁👌
اصلا از کجا معلوم
شاید قبلنا مارو ظریفه صدا میکردن
و بعضی از مردان تغیرش دادن
شد ضعیفه
وگرنه از نظر من ما زنا
از همه مردا
دردهای چه جسمانی چه روحی
بیشتر میکشیم خخخ
وکیل خوبی میشما
اصلا از هر انگشتم هنر میچکه خخخ
پوزخندم هنوز رو لبم بود
که یاد حرف ارسلان خان افتادم
که یه بار با خنده بهم گفت
*دختر ترو خدا اینجوری نگاش نکن سکته میکنه میمونه دست ننه باباش
یه پوزخند زدم که ارسلان خان گفت
*میدونی این پوزخند هات چیکار میکنه با طرف مقابل
سوالی نگاش کردم که گفت
*با این پوزخند انگار داری میگی بمیر بابا تو حتی اندازه اون دونه هایی که مورچه ها برمیدارند هم ارزش نداری زیر پاهام لهت میکنمم
بخدا که به من از این پوزخند ها بزنی میکشمت
داشت خندام میگرفت
از دست این پیرمرد
بااین سنو سال ببین چیا میگه
یهو چیزی گفت که تا ابد موند تو گوشم
*یه اسلحه نرمه خیلی قدرتمنده خوب ازش استفاده کن زیاد ازش استفاده نکن و گردنه اون قدرت و تلخیشو از دست میده
این موند تو گوشم
هر دفعه پوزخند میزنم
یادش میوفتم قبلاً بهش میگفتم
که امروز بازم یاد حرفت افتادم
اما الان ...
امروز یه سر برم بهشت زهرا
یه حس بدی به اصفهان رفتنم
دارم حس میکنم
حالا حالا قرار نیس بیام پوفففف
پس راه افتادم سمت بهشت زهرا ...
بالای قبرش وایساده بودم
بالاسر تنها کسی که
وقتی هیچ کسو نداشتم
به دادم رسید
ناجی زندگیم
کسی که تموم چیزی الان دارم
و به اون بدهکارم
حتی نفس کشیدنمو
البته هیچ وقت تورو یادم نمیره از تو تشکر کنما
مطمعن باش اول تویی
اگه تو نمی خواستی
ارسلان خان بین اون همه
شلوغی منو نمیدید
تو اونجا هرگز...