
رمان غرور و درد پارت ۱۰
سلام عشقااا چطورینن؟؟!❤️🩹💫
اومدم با پارت جدید رمانمون جنجالی هیجانی👌😉
لایک کامنت یادت نره هات انرژی بدید که پارت های بعدی رو زودتر بدم♥️❤️🔥بزن رو ادامه و لذت ببر👇🔥
خواست سرشو بیاره جلو که عصبی دستمو گذاشتم رو دهنشوو فشار دادم
+ منو با انگلای دورت اشتباه نگیر من دختری نیستم که به تو که هیچ به بالاتر از تو هم وا نمیدم فهمیدییی
من حتی نمیزارم یه پسر بهم دست بزنه بعد اونوقت تو با چه جرعتی منو بوسیدیی هاا
البته این از نظر تو بوسیدنه از نظر من جر دادنه این چه بلایی سر لبم آوردی ها وحشیی
دستش اومد سمت دستم قبل از اینکه به دستم بخوره دستمو برداشتم و گفتم
+خوب گوش کن ببین چی میگم تلافی این گوهیی
که خوردیو بد سرت میارم اینو مطمعن باش
و برگشتم چند قدم رفتم سمت خروجی کوچه که یهو یه چیزی یادم اومد بدون اینکه برگردم بلند گفتم
+راستی آنقدری زود با من پسر خاله نشو وصیت ارسلان خان رو که انجام دادم دیگه سایه ام رو هم پیدا نمیکنی
مکثی کردم و برگشتم سمتش و گفتم
+زود تر بیا بریم یه چیزی بگیرم که هم شکم من هم مامانت صداش در اومد...البته فکر کنم برای تو نگیریم هم میشه تو که سیری نه؟....چند دقیقه پیش سیر شدی کامل نه؟
صورت قرمز شدشو دیدم و برگشتم خواستم برم که یهو دستمو از پشت کشید و منو کوبید به دیوار سعی کردم هلش بدم که با یه دست دستای منو گرفت بالا سرم محکم نگه داشت
+آخخخ ولم کن چیکار میکنی ..انگار هنوز نفهمیدی با کی طرفی هااا اخخخخ
هر کار کردم نتونستم خودمو آزاد کنم من همه پسرا رو میزدم کلاس که میرفتم پسرا از ترس با من مبارزه نمی کردن حالا الان نمی تونم کاری کنم
مثل خر زور داشت عوضییی
*مثل اینکه تو نمی دونی کسی که باید این حرفا رو بزنه منم ، منم که باید زور بگم منم که باید ازش بترسی اصلا تو دختریی؟ نکنه گرایشات عوض شده؟آره خوب معلومه چرا وقتی بوسیدمت تحریک نشدی به زنا تمایل دا...
با آتیشی که سه ساله تو وجودم برپاشده حرفشو قطع کردم و داد زدم
+آره شماها دختر درونمو نابود کردید شما ها آتیش زدید به .. احساسات دخترونم اون داداش عضویت مسبب .. این حالمه نگام کن .. ببین داداشت از اون دختره شر و شیطون که همه از دست شیطونی هاش آسی شده بودن .. به چه روزی افتاده ببین الان همه از نگاهم میترسن ترسناک شدم .. پسر شدم .. سنگ شدم .. دل ندارم
ازم فقط یه خاکستره خاموش نشده موندهههههه.... ببین بابات چه بلایی سرم آوردددددد خاکسترم کردید
با خودخواهیاتوننن با سه میلیارد زندگی منو قمار کردیدددد
همه حس های افتضاح تو وجودم شعله کشیده بود
تنفر ناراحتی عصبانیت انتقام حرص تحقیر و...
*چی میگی؟..یعنی چی؟.. معراج چیکار کرده؟
+یعنی میخوای باور کنم نمی دونیی؟...من آنقدر احمقم که باور کنم.. چرت و پرتای تورووو برو گمشو عوضییی
دستاش که شل شده بود کنار زدم و اون با قیافه شوکه اش تنهاش گذاشتم و رفتم سمت سوپری
خدارو شکر هیچ اشکی نریختم دوست نداشتم بیشتر از این غرورم جلوش خورد شه
/دخترم چی میخوایی؟
به پیرمرد جلوم نگاهی کردم چهرش به شدت مهربونی داشت هه بابای منم چهرهاش همین طوری بود ولی سر اینکه زندان نره هیولا شد 🥲
+از اون ... کیکا سه تا .... از اون ... بیسکویت ها سه تا .... از اون لواشکا ده تا .... از اون بستنی ها هم سه تا .... از این شیر ها هم سه تا .... از این آبمیوه ها هم
**توماج**
منظورش از این حرفا چیهه؟معراج چه غلطی کرده یعنی اون باعث عوض شدن این دختره از لحظه اولی که این دخترو دیدم بعد اینهمه مدت رفتم تو شوک چون اون دختر خیلی فرق داشت با گذشته اش یه دختر شر شیطون که تو چشماش شیطنت موج میزد از هر انگشتش شیطنت های خرکی میریخت
یاد یه خاطر افتادم از 5سال پیش درست دو روز قبل رفتنم
وایی مامانم چقدر خوشحال بود همه محل رو دعوت کرده بود خونه امون
-توماج پسرم برو این لیست و بخر
+یا خدا مامان اینا چیه؟!!؟ چقدر زیاده!!
-واا مادر برای آش پشته پات انتظار نداری که اشغال بریزم برو بگیر دیگه
+مادر من نمیگم نریز دارم میگم زیاده من اینارو چطوری بیارم آخه
-واا پسرم ماشینتو واسه چی خریدی... به درد این روزا نخوره پس کی باید به درد بخوره
+بابا من آنقدر منو اذیت نکن مگه نمیدونی که معراج بردنش
-واا خدا مرگم بده کجا برده؟
+چه میدونم خودش گفت میرم بیرون با دوستام گشت بزنم
-با دوستاش گشت بزنه اونم با اون ماشین؟!
+من که مطمعنم رفته مخ زنی...
/https://girlland.blogix.ir/post/17