
رمان غرور و درد پارت ۹
سلامـــــــی دوباره و گرم خوبییییید🥴🥴🥴
قراره پارت حساسی داشته باشیم
بزن رو ادامه و از دستش نده🥴🥴❤❤🦋🦋🤩🤩🤩🤩🤩
شروع به مکیدنش کردد که
یهو به خودم اومدم
با دستام هولش دادم عقب
ولی زورش نمیدونم
چقدر بود که حتی یه
صدم سانت هم تکون
نخورد دیگه داشت
اشکم درمیومددد
این مامان بی مصرفش
چرا از خواب بیدار
نمییشددددددد
دیگه نتونستم تحمل کنم
اشکام ریخت
بدم میاد
و حتی نزاشتم
کسی بدونه اجازه
حتی نگام کنه
اما حالا اولین بوسمو
بدون اجازه و
کاملا با تحقیر
من داره
انجام میشه
داشت رسماً لبامو از جاش
در میآورد
یه گاز محکم از لبم گرفت
و ولش کرد
و رفت عقب
وبا نفس نفس
نگام کرد
خواستم بگیرم
بزنمش که
دوباره اومد سمتم
و دستامو با یه
دستش گرفت و گفت
*کم ول بخور
+ولم ک..
وقتی لب پاینمو گرفت
بین دندوناش
حرفم تو دهنش
خفه شد
شروع کرد به
گاز گرفتن لبام
صدای اخم بلند
شده بود که لبامو
محکم میک زد
دیگه داشت حالم
دگرگون میشد
داشتم حشری میشدم
یا خدا نه
باید مقاومت کنم
دستامو سعی کردم
بکشم بیرون که
محکم تر گرفت
و لبامو ول کرد
و نگام کرد
*لبات مزه شاتوت میده
نمی تونستم جوابشو بدم
بدجور غرق چشمای
خمارش شدم
چرا تا حالا دقت نکرده بود
که آنقدر چشماش قشنگی
*چیه خوشت اومد ؟
میخواد بیشتر پیشروی کنم؟ یا شایدم دل....
حرفشو با صدای مامانش قطع شد
-دخترم کمکم میکنی بلند شم
آنقدر خوابیدم بدم خشک شده
سریع توماج ازم دور شد
خودشو مرتب کرد
منم برگشتم سمت
مامانش کمکش کردم
-مرسی دخترم
+خواهش
اروم دستمو به سمت لبم بردم
اخخخ
چقدر درد میکرد
به دستم نگاه کردم
وایی داشت
خون میومد آخه
که یه دستمال اومد جلو
دستم برگشتم سمت طرف
که دیدم توماج با پرویی
تمام داشت به لبام اشاره می کرد
-چیزی شده دخترم؟
دستمال برای چی میخوای؟
*هیچی مامان
انگار خون دماغ شدن
بزار تنها بشیم میکشمت
توماججج
عوضییی به چه جرعتی
منو بوسید که
چه عرض کنم لبامو جر داد
+بله اقدس جون یه
گاوی زد به آینه
اون خورد به دماغمم
تا اینجاش چطور بود عشقااا🤩