
واقعا چرا جدی میگیرید؟
بعضی چیزا تو این دنیا یهجوری بزرگ شدن که آدم حس میکنه اگه جدیشون نگیره، یه گوشه از شخصیتش مشکل داره. در حالی که... نه واقعاً، مشکل نداره. فقط دنیا یه خورده زیادی دراماتیکه. بلاخره یکی باید بگه دیگه....
مثلاً:
☕ قهوه
بله، نوشیدنی گرمیست خوشطعم. ولی چرا وقتی یکی میگه "من قهوه نمیخورم" همه یه لحظه سکوت میکنن؟
انگار گفتی "من هوا تنفس نمیکنم".
بابا شاید طرف دوست داره چای ترش بخوره، یا اصلاً صبحها با آب لیمو حال میکنه. چی شده مگه؟
📚 کتاب خوندن
بعضیها کتاب میخونن چون واقعاً لذت میبرن. دمشون گرم.
ولی بعضیها؟ انگار دارن مدال اخلاق میگیرن.
هرچی صفحه بیشتر، انسانتر؟ نه واقعاً؟
یه نفر شاید توی یه آهنگ دو دقیقهای چیزی بفهمه که یه کتابخون توی هزار صفحه هم نگیره. اوکی؟
⏰ ساعت پنج صبح بیدار شدن
برنامهریزی؟ آره. نظم؟ عالیه.
ولی این ایده که "اگه ۵ صبح بیدار نشی، پس بازندهای"... خیلی خندهداره.
یه نفر ممکنه شب تا ۳ تاپتاپ کار کنه، صبح ۹ بیدار شه، و دنیایی خلق کنه.
تقصیرش چیه که بدنش شبکاره؟
📱 ترک شبکههای اجتماعی
یه عده ترک میکنن و دیگه راه نمیدن به کسی که هنوز اینستاگرام داره.
خب رفیق، دم شما گرم. ولی ما هنوز دوس داریم عکس گربه ببینیم و استوری مسخره بذاریم.
قرار نیست هرکی آنلاین بود، کمفهمتر باشه.
________________
آخرش هم اینو بگم:
اگه یه چیزی بهت حس خوبی نمیده، یا با ریتم زندگیت نمیسازه، مجبور نیستی جدیش بگیری.
دنیا اونقدر هم که ادعا میکنه، فرمول نداره.