
رمان غرور و درد پارت ۱۱
سلااممم مجدد به همگیتون 💋😘💫
رمان مون از این به بعد روز های شنبه دوشنبه چهارشنبه گذاشته میشه✨🌟💯
بزن رو ادامه و از پارت جدید لذت ببر❤️🔥👇
لایک و کامنت یادت نره که به شدت انرژی لازم💗💝❤️🔥
-خبب من الان چیکار کنم
همه خانوما اومدن کمک
تا حبوبات و پاک کنن
چقدر معطلشون کنم آخهه
در باز شد و چندتا زنده دیگه اومدن تو
/سلام اقدس خانوم خوب هستید؟
مامان رفت احوال پرسی من موندم و یه لیست بلند وایی حالا چه خاکی بزنم به سرم آخه از دست تو معراج البته چی میتونم بهش بگم اون موقع ها که بابا میومد خونه منم سویچشو میدزدیدم میرفتم مخ زنی داداشم لنگه خودم خخخ😅
رفتم سمت در بازش کردم رفتم بیرون که هون اول خوردم به یه چیزی نگاه کردم دیدم دوتا گویی آبی درشت زل زده بهم
*خواست هست کجا میایی
+اولا اولویت با کنه بعد عجله دارم برو کنار
از این دختر آنقدر بدم میاد که کله شق و پروعه و جلفه همش دنبال خودنمایی هست اسمش چی بود شیوا شیدا؟ نه ساشا ؟نه بابا اونکه اسمه پسره یادم نمیاد ولی میدونم شین داره خوانوادتن شین دارن مامانش فکر کنم شیرین باباش شاهرخ داداشش شاهین خواهرش فکر کنم شوکا بود ولی خودشو یادم نمیاد
*اگه نرم کنار چیکار میکنی؟
+خیلی دوست داری بدونی چیکار میکنم؟
دستاشو گرفتم و بدنشو کوبوندم به دیوار کنار در
+منو عصبی نکن هاا فکر میکنی با اینطوری حرف زدنت خیلی شاخی؟!
یه پوزخند زدم و گفتم
+اگه فکری منم مثل داداشم گول شیرین بازیاتو میخورم اینو بدون
یه مکث کردم و با بیرحمی رو به ..
لایک و کامنت یادت نره ❤️🔥💗💝
ببخش پارت کوتاه بود حال خوبی ندارم 😶🙃
اگه لایکا بالا باشه پارت بعد رو طولانی میدم 💋❤️🔥