
رمان غرور و درد پارت ۱۲
سلاام عزیزای دلم امروز بدجور انرژی دارم 💋
اگه لایک بالای ۷باشه پارت بعد رو هم امروز میزارم😘❤️🔥💝
بزن ادامه و لذت ببر🔥👇😍
اون چشمای آبی درشت که طوفانی شده بود، گفتم
+کورررر خوندیییی!!! فهمیدییی؟! تو خوابت ببینی،فهمیدی؟!
فکر میکنی نمی دونم،واسه داداشم نقشه کشیدی.دختره هرزه پاپتی آخه تورو چه به معراج هااا،یه دفعه دیگه دور و بر معراج ببینمت به خدا قسم،میفرستم زیر سگا آنقدر بکننت که جر بخوری فهمیدی ؟؟!!!
دیدم طوفانی که تو چشماش راه افتاد،دیدم آشکایی رو که داشت مثل سونامی از چشماش سرازیر میشد،دیدم لبایی سرخی که از فشار درد حرفام میلرزید،دیدم لرزش پلکاشو،اما با بیرحمی از همه اینا رد شدم،مثل یه بولدوزر از رو غرورش رد شدم.
+فکر میکنی،خبر ندارم میخوای داداشم و گول بزنی؟!عاشق خودت کنی؟ البته شایدم قصدت اینکه یه توله بکاره تو شکمت؟اصلا شاید تا الان کاشتهُ من خبر ندارم هوممم؟ هرزههه!!
از من و خونوادم دور شووو !! پردت چنده !؟!من پولشو میدم،دیگه نیا دور و بر داداشم. چندههههه!!؟ بگو تا...
طوفان چشماش تموم شده بود،دریای چشماش اتیش گرفته بود.
این نگاه چقدر قلبمو به درد آورد،چرا آخهه یهو قلبم تیر کشید؟!! اخخخ انگار با این نگاه به خودم اومدم!! اینا چی بود من گفتم؟؟! قلبم چرا تیر کشید؟!! یعنی چی آخه؟! دستم رو قلبم بود،برگشتم دیدم دختره افتاده.
نشسته زمین بدون هیچ واکنشی! داره زمینو نگاه میکنه.
ای وایی من چیکار کردم.رفتم سمتش خواستم شونشو بگیرم،که خودشو عقب کشید!
آخه این دختر مگه چند سال داشت که اینارو بهش گفتم.
با صدایی لرزونو تحلیل رفته از تیر قلبم،گفتم
+من... من.. اینارو از..
حرفمو قطع کرد
*چرا همچین فکری میکنی؟ چون شیطونی میکنم؟چون خجالتی نیستم؟ چون حرفمو رک میگم؟ چون میخوام با همه دوست باشم؟؟؟هاااا!!!
اصلا تو کی هستی که در مورد من نظر میدید هااا!!! کی هستی؟!
داداشتو منو سرویس کرده! هرروز میاد دمه خونمون،هرروز جلوم سبز میشه،هرروز چرت پرت میگه،اون اینکارا رو میکنه حالا منم که هرزه بازی در میارم!!؟
همین امروز داداشت اومده که،مثلاً بگه من پولدارم اومد گفت اگه زنم شی،این ماشین زیر پاته!! بعد من هرجایییم؟ هااا!! عوضییی کثافت منی که حتی دوست ندارم به کسی فوش بدم،منی که دوست ندارم دروغ بگم،منی که دوست ندارم یه پسر بهم دست بزنه،منی که کسی چپ نگام کنه چشماش و از کاسه در میارم.مننننن جنددداَممممم؟ چرا لال شدیی ها!! چرا خفه خون گرفتی هوممم؟!زبونتو موش خوردددد؟ مطمعن باش صد سال هم بگذره دیگه منو نه دور بر داداشت،نه خانوادت نمی بینی،بمیرمم قبرمو هم نمیبینیییییی!!!
با خشم و ناراحتی رفت.من موندم و حرفایی که هضمش برام سنگین بود.
نه نباید اینجوری میشد،قبل رفتن نمیخواستم خاطره بدی ازم داشته باشه.
+صبر کن دختر جون،صبر کن من..
حرفمو قطع کرد و برگشت سمتم رفتم،تو شوک دریای چشماش خیلی خوشگله.
*اسمم شانلیه،هه یعنی پاک ، زیبا و مغرور
با اشک و صدای لرزون گفت
*ولی انگاری،لایق این اسمم نیستم!!
بعد انگار جری شده باشه،با خشم نگام کرد و با صدایی که از خشم میلرزید،گفت
*تقاص این حرفارو بد ازت میگیرم،مطمعن باشش.!
از خاطره اون موقع اومدم بیرون.
اینجوری نمیشه، باید بدونم سه سال پیش چیشده؟!!
رفتم سمت ماشین که،تا شانلی نیومده با مامان حرف بزنم.
در ماشین رو باز کردم و...
حتما در نظرسنجی شرکت کنید،تا عکس شخصیت اصلی هارو ببنید کلیک کن اینجا🔥💝
لایک و کامنت یادت نره❤️🔥💝